بدون عنوان
سلااااام به دخمل نازمممممممممممم عسل منننننن شیطون من
بعضی وقتا واقعن انقد شیطونی میکنی که من قیافم اینطوری میشه
کمکم داره 6 ماهت تموم میشه و تا دوهفته دیگه باید بری دوتا واکسن جانانه بخوری
الهی من فدا بشم همچینی جیغ میزنی بابایی هم میاد پاهاتو نگه میداره اون خانوم بداخلاقه هم فشنگی سوزنارو فرو میکنه داخلوووویییییی
تازشم تا دوهفته دیگه میتونی غذا بخولیآخیییشششش چقد زود میگذره روزا
شبا هم همیشه شروع میکنی به جیغ کشیدن در حدی که منو بابایی برای اینکه صدای همو بشنویم مجبوریم دادبکشیمآها راستی تازگیام یاد گرفتی پشت سرهم غلت میزنی برا همین میذارمت اون آخرِ اتاق
همینجوری غلت میزنی میای جلو خخخخ
بعضی وقتا انقد قشنگ نگام میکنی انقد قشنگ میای توبغلم دلم میخاد تک تک این لحظه هارو یجایی ثبت کنم
یجایی که دوباره اگه خاستم همونجوری نگام کنی همونجوری با اون دهن بدون دندونت برام بخندی و لثه هات بیفته بیرون ای جووونمممم صبحا همینکه بیدارمیشی اولین کاری که میکنی لبخند میزنی
بابایی بهت میگه دخترمهربون
من نمیدونم چرا از مردا میترسی مثلن بابابزرگارو که میبینی میزنی زیر گریه درحدی که حتی نمیذاری بیان توی خونهوااای حالا خوبه کوچیک هستیا وگرنه اگه بزرگ بودی خیال میکردن من بهت یاد میدم اینجوری کنی
ولی هر زنی باشه حتی از سرکوچه بیاد تورو بگیره بهش لبخند میزنی میری تو بغلش
اگه پیشت چیزی بخوریم شروع میکنی به جیغ کشیدن و دست و پازدن یعنی منم میخام
اصن کلن خیلی نازی من میخام بخورمتتتتتتتتتت
چندروزیه یادگرفتی باروروئکت بازی کنی خیلیم ذوق میکنی و اگه درت بیاریم گریه میکنی
اولین بار که روروئک بازی کردی خیلی جالب بود منم انقد ذوق داشتم یادم رفت ازت فیلم بگیرم
همینکه تکون میخوردیو حرکت میکرد از تعجب چشات گرد میشدباز دوباره تا تکون میخوردی تعجب میکدی
خانوم اخموی من
در حال حمله به آستین
منکه میدونم اونجوری نگاش میکنی تو فکر خوردنشی
خیلی لوسی جیجلمممممم
خیلی وقته به بابایی میگم بریم آتلیه ازین نینیمون چندتا عکسای خوجمل بگیریم ولی اصن فرصت نمیشه نینی جونمممم باید یروز خودم دستتو بگیرم برم ازت عکس بندازم